دوشنبه ۳۱ تیر ۹۸ ۱۳:۴۸ ۹۲۱ بازديد
گفت نخور، عسل و خربزه با هم نمیسازند! نشنید و خورد. یک ساعت دیگر یارو را دید؛ مثل مار به خودش میپیچد. گفت: نگفتم نخور! این دو تا با هم نمیسازند. گفت: حالا که این دو تا خوب با هم ساختهاند که من یکی را از میان بردارند!
من میخواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم.
این را هیچ کس نمیتواند انکار کند، که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار، سردار، امیرنویان، امیرتومان، سرهنگ، سرتیپ، سلطان و... داریم. گذشته از اینها باز چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیت الله، حجه الاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه سید و... داریم. علاوه بر اینها باز ما در میان بیست کرور جمعیت، چهار کرور شاهزاده، آقازاده، ارباب، خان ایلخانی، ایل بیگی و ابهباشی داریم. زیاده بر اینها اگر خدا بگذارد این آخریها هم قریب دو سه هزار نفر وکیل مجلس، وکیل انجمن، وکیل بلدیه، منشی و دفتردار و غیره داریم. همه این طبقاتی که عرض شد، دو قسم بیشتر نیستند: یک دسته رؤسای ملت و یک دسته اولیای دولتند، ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند و میگویند شما کار کنید و زحمت بکشید و آفتاب و سرما بخورید و لخت و عور بگردید و گرسنه و تشنه زندگی کنید و بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم. ما چه حرفی داریم، فیضان قبول، خدا بهشان توفیق بدهد، راستی راستی هم اگر اینها نباشند سنگ روی سنگ بند نمیگیرد. آدم آدم را میخورد، تمدن و تربیت و بزرگی و کوچکی از میان میرود. البته وجود اینها کم یا زیاد برای ما لازم است، اما تا کی؟ به گمان من تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند...
دانلود فایل متنی:
کتاب «چرند و پرند» اثر علی اکبر دهخدا
دانلود فایل صوتی:
تمامی قسمتها به صورت یکجا